ازدواج حضرت يوسف(ع)

نظرتون درباره وبلاگ من چیه

آمار مطالب

کل مطالب : 109
کل نظرات : 0

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 21
باردید دیروز : 70
بازدید هفته : 217
بازدید ماه : 214
بازدید سال : 944
بازدید کلی : 1862

تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ستاره ای  در کازرون و آدرس hamid.sh2050.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

شما لینک کنید موفق باشد منتظر شما هستم







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 70
بازدید هفته : 217
بازدید ماه : 214
بازدید کل : 1862
تعداد مطالب : 109
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



ستاره درخشان در آسمان کازرون فال حافظ شیرازی

فال حافظ

 تلوزیون

تاریخ و ساعت پاور بانک
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : حمید رضا شجری
تاریخ : دو شنبه 11 آبان 1394
نظرات

ازدواج حضرت يوسف(ع)

آيا ازدواج حضرت يوسف(ع) با زليخا بعد از فوت عزيز مصر واقعيت دارد؟ در روايتي آمده است: عزيز مصر از دنيا مي‏رود و زندگي بر زليخا سخت مي‏شود؛ به حدي كه مجبور به سؤال كردن از مردم مي‏شود. روزي بر سر راه حضرت يوسف(ع) مي‏نشيند و در موقعي كه آن حضرت را مي‏بيند، مي‏گويد منزه است خداوندي كه پادشاهان را به سبب معصيت خوار و بنده گردانيد و بندگان را به سبب اطاعت پادشاه گردانيد. حضرت يوسف(ع) او را به خانه مي‏برد و به او مي‏گويد چه مي‏خواهي. مي‏گويد جوانيم را به من برگردان. ايشان از خداوند مي‏خواهد و او جوان مي‏شود و با او ازدواج مي‏كند»، (بحارالانوار، ج 12، ص 25). در حقيقت شما در جواب، يك روايت را بيان كرده ايد اما بيننده كه نمي داند با يك روايت چيزي ثابت نمي شود و خبر واحد هيچ وقت آينه تمام نماي واقع نمي شود و اصلا تفاوت خبر واحد با متواتر در چيست؟ بيننده مي خواهد بداند چنين چيزي واقع شده يا نه و شما در جواب يك خبر واحد بيان مي فرماييد. تفاوت جايي كه مكلف مي خواهد به تكليف عمل كند كه با خبر واحد هم حل مي شود چرا كه بناي عقلا بر آن است با اين گونه موارد كه مخاطب مي خواهد بداند واقع چيست و رفع تكليف نمي خواهد بكند همين جا ظاهر مي شود.

پاسخ: ماجراي ازدواج حضرت يوسف(ع) تنها در بعضي منابع و برخي روايات بيان شده است. مثلا در روايتي آمده است: وقتي عزيز مصر در سال هاي قحطي از دنيا رفت و حضرت يوسف(ع) در آن زمان عزيز و بزرگ كشور مصر شده بود، همسر عزيز مصر كه همان زليخا بود به تنگدستي و فقر گرفتار گرديد به گونه اي كه از مردم در خواست كمك مي كرد. به او گفتند: خوب است نياز خود را به نزد حضرت يوسف(ع) ببري و از او ياري و كمك بطلبي؛ زليخا در جواب گفت: من از او خجالت مي كشم ولي به قدري به او اصرار كردند تا بالاخره قبول كرد و بر سر راهي كه محل عبور موكب پادشاهي حضرت يوسف(ع) بود، نشست. زليخا، حضرت يوسف(ع) را ديد، ايستاد و گفت: سبحان الذي جعل الملوك بالمعصيه عبدا و جعل العبيد بالطاعه ملوكا؛ منزه و پاك است خداوندي كه پادشاهان را به خاطر گناه و نافرماني، بندگان و بندگان را به واسطه فرمانبري و اطاعت ، پادشاه مي گرداند. حضرت يوسف(ع) به او فرمود: تو همان زن (زليخا) هستي؟ گفت: بله. حضرت فرمود: آيا هنوز به من علاقه مندي؟ زليخا گفت: آيا مرا مسخره مي كني؟ من به سن پيري و سالخوردگي رسيده ام، مرا رها كن. حضرت(ع) فرمود: پرسش من از روي راستي و درستي است نه از روي تمسخر. زليخا در جواب گفت: بله، من هنوز دل در گرو عشق و محبت تو دارم. حضرت(ع) دستور داد او را به منزل و قصر سلطنتي ببرند سپس از او پرسيد: آيا تو نبودي كه آن رفتارهاي زشت را با من داشتي و مرا گرفتار بلا و زندان كردي؟ زليخا در پاسخ گفت: اي پيامبر خدا! مرا سرزنش مكن، چون به بلايي گرفتار شدم كه هيچ كس به آن مبتلا نشد. حضرت يوسف(ع) پرسيد: آن گرفتاري و بلا چه بود؟ زليخا گفت: به محبت تو كه در زيبايي بي نظير هستي گرفتار شدم و خود من نيز از همه زنان مصر زيباتر بودم و از همه ثروتمند تر. آن زيبايي و ثروت از من گرفته شد و به شوهري ناتوان دچار شدم. حضرت(ع) پرسيد: چه مي خواهي؟ گفت: از خدا بخواه، جواني را به من برگرداند. حضرت(ع) از خداوند درخواست كرد و خداوند جواني را به زليخا برگرداند و حضرت با او ازدواج كرد. (تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 471، ح 218 و نيز احاديث 217 و 219) ؛ بحارالانوار، ج 12، ص 25 ) همچنین در تفسير مجمع البيان، مرحوم طبرسي اين حديث با اين مضمون آمده ولي درباره آن بياني ندارند.
همچنین در بعضی منابع دیگر اینطور ذکر شده که: وقتي كه عزيز مصر از دنيا رفت، يوسف به جاي او نشست. و زليخا روز به روز به سيه روزي گرفتار مي شد، تا جائي كه كارش به گدائي كردن از مردم كشيده شد. بعد از آن به امر خداوند يوسف با زليخا ازدواج كرد، و با هم سي و هفت سال زندگي نموده صاحب اولاد شدند. (مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، دارالكتب الاسلاميه، ج12، ص282؛ و قمي، عباس، سفينة البحار، ج1، ص554؛ و ص278.)
در هر صورت با فرض صحت و درستي اين حديث و اين جريان، مطلبي كه با اصول و قواعد كلي قرآن و سنت مخالف و ناسازگار باشد در اين حديث و اين قضيه به چشم نمي خورد. شايد زليخا پس از آن درماندگي و سقوط از تخت عزت به خاك ذلت، بيدار شده باشد و دست از افكار آلوده و كارهاي غلط خود كشيده باشد و با توجه و بازگشت به سوي خدا، تحولي عميق و ريشه دار در افكار و باروها و اعمال او حاصل شده باشد. چون شكسته بالي و افتادگي گاهي انسان را به اوج مي رساند و احساس فقر و نياز و درك بيچارگي خود از ويژگي هاي اوليا الاهي و بندگان برجسته خداوند است كه البته اگر در حال داشتن ثروت و مقام و عزت كسي به اين حقيقت و اين ادراك برسد از ارزش و الايي برخوردار است وگرنه معمولا بعد از فقر و ذلت و سقوط اين حالت در همه پيدا مي گردد. احتمال دارد خداوند با گرفتار كردن او به اين حالت درماندگي آن روحيه خودخواهي و هوسراني و جاه طلبي را از او گرفته باشد و زمينه توجه به خدا و احساس نياز به خود را در او ايجاد كرده باشد و اين مطلب عجيبي نيست. تا انسان زنده است هر لحظه مي توان انتظار معجزه و امر خارق العاده اي را از او داشت و اين از ويژگي هاي انسان است كه مي تواند با اراده و تصميم و انتخاب وضع موجودش را تغيير دهد و به هيچ وجه محكوم وضع موجود نباشد. چه بعد و تعجبي دارد كه با نفس گرم و تصرف ولايي پيامبر بزرگ و معصوم و مقرب خداوند يعني حضرت يوسف(ع) جواني به پيرزني برگردد و چنان شايستگي و لياقتي در او پيدا شود كه همسر پيامبر والايي چون حضرت يوسف(ع) گردد. تا انسان زنده است نمي تواند مأيوس شود و نبايد از او مأيوس شد. زليخايي كه همه هستي و سرمايه خود را از دست داده و آن زيبايي و جواني و قدرت و عزت از او گرفته شده ، يك دفعه بيدار شده و متوجه خطاهاي خود گرديده و برگذشته اسفبار خود اشك ندامت ريخته و صادقانه و خالصانه به درگاه خداوند ناليده و زمينه رشد و تعالي و تحول در او ايجاد گشته و خداوند نيز با چنين بنده اي چنين رفتار و معامله شايسته اي مي كند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. قصه هاي قرآن، محمدجواد مهري، ص 167.
2. قصص انبياء، سيدنعمت الله جزايري، ترجمه: يوسف عزيزي، ص 260.
3. تاريخ انبيا، راوندي.
4. قصص القرآن، ابن كثير. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، كد: 1/100115625



تعداد بازدید از این مطلب: 204
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به نام خالق هستی سلام خوش اومدید به وبلاگ خودتون در صورت تمایل می توانید لینک کنید منتظر انتقاد و پیشنهاد های شما هستم


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود